درحالیکه چند ماه به برگزاری کنکور دانشگاه آزاد در سال88 باقی مانده؛ با
تلاش دوستان و شیتیل و اینا بخشی از سؤالات این آزمون بدست آمد. برای
دریافت ریز تمامی سؤالات با در دست داشتن کارت سوخت خود به نزدیکترین پمپ بنزین نزدیک محل زندگی خود مراجعه کرده وسؤالات را طبق سهمیه بندی پیوست دریافت کنید. برای همه داوطلبان علم و دانش و مدرک آرزوی سلامتی میکنیم.
ریاضیات و فلسفه
زمان پاسخگویی: 12دقیقه
1-پسر دکتر [...] چهار دستگاه ماشین دارد؛ پژو 206 برای چرخش، بنز 2006 برای
نرمش، ماکسیما 4 در برای گردشهای دو نفره، تویوتا کرولا برای حضور در شب.
پس از سهمیهبندی، چگونه میتواند به تمام کارهایش برسد؟
الف) با روزی 3 لیتر بنزین به همه کارهایش میرسد.
ب) از کارت سوخت مخصوص آقازادهها استفاده میکند.
ج) به صورت گردشی از ماشینهایش استفاده میکند.
د) پاپا در عرض سه سوت همه ماشینها را نمره دولتی میکند.
هـ) هواپیما میخرد و به ریش همه ما میخندد.
3-در سال اول دولت نهم، 30 اقتصاددان به رئیس جمهور نامه نوشتند، در سال دوم، 57 اقتصاددان، در سال سوم چند اقتصاددان؟
الف) به عدد صدگان تورم بستگی دارد.
ب) 79 نفر.
ج) با توجه به سهمیهبندی بنزین 23 نفر.
د) دیگر از رو رفتهاند، نامه نمینویسند.
هـ) ما در کشور اصلاً اقتصاددانی نداریم که نامهنگاری هم بلد باشد.
3-3 - سه روزنامه کشور در سه روز متوالی تیترهای اولشان، یک موضوع است، با توجه
به افزایش تعداد روزنامهها در سال 86 و رفع توقیف چند روزنامه، فکر
میکنید این روند چگونه پیش برود و چرا؟
الف) علت: عدم تغییر ساعت / روند: رو به رشد.
ب) علت: کم آوردن / روند: 2سیم کارت در یک گوشی.
ج) علت: کمبود آدم / روند: همه برای یکی، یکی برای دکی، دکی برای حاجی، حاجی برای ریاست جمهوری!
د) کی حال داره روزنامه بخونه؟
هـ) عرضه داری تو هم همین کارو بکن، به بقیه گیر نده.
- حقوق رئیس دانشگاه آزاد در ماه چقدر است؟
الف) یک میلیون و پنجاه و سه هزار و چهارصد و بیست و شش تومان.
ب) اووووووف.
ج) حقوق کارمندی بدون اضافه کاری.
و) ایشان حقوق نمیگیرند، حقوق میدهند.
هـ) شهریه دانشگاه قسطبندی میشود.
5- چند درصد مردم ایران زیر خط فقرند؟
الف) 20درصد.
ب) 37درصد.
ج) این خط به دایره تبدیل شده که همه در آن حضور حداکثری دارند!
و) هر چی بانک مرکزی بگه!
5- محیط سبد خرید خانوار در سال 85 چقدر بود؟
الف) 41/3 ضربدر تعداد اعضای خانواده.
ب) به انداز? جیب بابا
ج) ما با لاینون ـ نایلون سابق ـ میریم خرید.
د) شما چطوری؟
ه) مرسی! قربونتون برم!
ادبیات فارسی
زمان پاسخگویی: 24دقیقه
-1 مصرع «ای سیر! تو را نان جوین خوش ننماید» کنایه از چیست؟
الف) هشت سال سازندگی عمیق.
ب) هشت سال توسعه سیاسی تا مغز استخون.
ج) مجلس ششم.
د) درمملکت عدهای از نان جو خوششان نمیآید.
هـ) کنایه نیست، شعر است.
2- عبارت «نه! نه! نه!... این قرارمون نبود... تو در به در بشی... من خون جیگر بشم... نه!» اشاره به کدام موضوع دارد؟
الف) سهمیهبندی بنزین.
ب) پول خیلی چیز کثیفی است، ستاد مبارزه با قاچاق کالا خیلی مظلوم است، خیلی دست تنهاست و خیلی کوشاست و خیلی خوب است.
ج) مراقب پول کثیف بودن و اینکه قبل از استعمال، حتماً با آب و صابون پول را بشویید.
د) قاسم جعفری و سید عزتالله ضرغامی.
3- در راست? ناصرخسرو به جای جمل? بفرمایید کنار، چه عبارتی استفاده میشود؟
الف) بکش کنار اون جنازه رو!
ب) بپا نفتی نشی گلابی!
ج) بیگی اونور سر خرو!
د) هر سه مورد.
4- عبارت «کلاه سرت گذاشتن تا زانو» یعنی چه؟
الف) فروش پراید دوگانهسوز بدون مخزن.
ب) قول تحویل ال نود تا پس فردا.
ج) تحویل پژو 405 با یک مأمور آتشنشانی در صندوق عقب.
د) من مادرم مریضه، کارت سوختتو بده، چند لیتر بنزین بزنم!
هـ) سهمیهبندی لغو شد، باکتو پرکن!
سیاست و فرهنگ
زمان پاسخگویی: 4دقیقه
-سفرهای استانی رئیس جمهور...
الف) به خیلیها فشار میآورد.
ب) به بعضیها کار یاد میدهد.
ج) گزینه د
د) برخی را میسوزاند.
-موضوع اصلی فیلم «نقاب» چیست؟
الف) ضایع کردن مسئولان خدمتگزار.
ب) نمایش توانمندی قاچاقچیان سیدی.
ج) اعجاز اکران چشم و ابرو در دبی.
د) جذب سرمایهگذار ایران برای دبی.
3-دست دادن مرد با زن نامحرم...
الف) اگر به قصد دیپلماسی باشد، حلال است.
ب) برای دادگاه ویژه به سال اتفاق بستگی دارد.
ج) در شلوغی و ازدحام حلال مؤکد است.
د) مونتاژ است.
هـ) فوضولیاش به شما نیامده!
4-انگلیسیها از باغ قلهک بیرون نمیروند، زیرا...
الف) ارث پدریشان است.
ب) ما بیعرضهایم.
ج) با این کار باعث جذب انگلیسیها به اسلام و ایران میشویم.
د) پس گرفتن 5 دیپلمات اسیر راحتتر میشود.
هـ) آنها میخواهند بروند، ما به شان اجازه نمیدهیم.
اطلاعات عمومی
زمان پاسخگویی: 30 ثانیه
«1 - وزیر فرهنگ» در «بیمارستان» بقیة الله دربار? «گرانی مسکن» سخن میگوید، وزیر
«آموزش و پرورش» در جمع فارغ التحصیلان رشت? «مامایی» از چه سخن میگوید؟
الف) ارتقای حین خدمت و طراحی سوالات معنوی.
ب) افزایش کرایه تاکسیهای تهران.
ج) علل دستگیری موسویان توسط اطلاعات.
د) خاطرات روز استیضاح و آخرین اقدامات روسیه در قبال نیروگاه بوشهر.
-تغییر ساعت رسمی کشور...
الف) حق مسلم ماست.
ب) از جمله وظایف مجلس است.
ج) خیلی برنامه خوبی است فقط زمانش باید اضافه بشه.
د) یک طنز ایرانی است.
نویسنده » زینب » ساعت 9:5 عصر روز پنج شنبه 87 آذر 7
*My father came out, and I will take out your father!
پدرم در آمد و پدر تورا هم در میارم))
*May they take away your "dead washer"! (مرده شورتو ببرن
<>
!)
*Ghosts of your stomach! (ارواح شکمت!)
*Don"t put a hat on my head! (سرم کلاه نگذار!)
*Why are you selling me wet wood?? (چراهیزم تر بمن می فروشی?)
*His donkey passed the bridge. (خرش از پل گذشت)
*Cut tail! (دم بریده)
*What kind of dirt shall I put on my head? (
<>
چه خاکی بر سرم بکنم?)
*Happiness has hit you under your stomach! (خوشی زده زیر دلش!)
*Punch you so hard that electricity will come out of your eyes!
(چنان بزنم که برق از چشمت بپره!)
*Snake Venom! (زهر مار !)
*Disease! (مرض
<>
!)
*Pain without a cure! (درد بی درمون!)
*He thinks he has fallen out of an elephant"s nose?!
(فکر می کنه از دماغ فیل افتاده?!)
*I"ll take out your eyes! (چشتو در میارم!)
*Your step on my eye! (قدمت روی چشمم!)
*You have seen camel; you haven"t seen. (
<>
شتر دیدی ندیدی.)
*He does long tongue!! (زبون درازی می کنه!!)
*Donkey into donkey!!! (خرتوخره!!!)
*They are like an elephant and a tea cup! (مثل فیل و فنجون می مونن)
*Don"t put watermelon under my arms! (هندونه زیر بغلم نده!)
*I"ll make you one with the wall! با دیوار یکیت می کنم)
<>
!)
*Don"t look at me left left!! ( بهم چپ چپ نگاه نکن )
*Painted us black! (مارو رو سیاه کرد!)!)
"علی محمدی اصل"
ادمه دارد...
نویسنده » زینب » ساعت 6:44 عصر روز دوشنبه 87 آبان 27
اینقدر تو این مدت از این اینترنت ضد حال خوردیم ... که ضد حال خوردیم
ضد حال یعنی اینکه میری تو یه وبلاگی میبینی موزیک قالبش آهنگ شماعی زادس!!!
یه فایل ZIP دانلود می کنی به جز آنفولانزای مرغی تمام ویروسا توشه
تو جستجو گر گوگل عکس کرگدن تایپ میکنی عکس خودتو پیدا می کنه
بعد از کلی کار و خستگی میری تو اینترنت میبینی که یاهو وگوگل هم فیلتر شدن
داری واسه استادت ایمیل ( التماس دعا ) می زنی یهو کارتت تموم میشه
میریی تو سایت اینقدر دنباله یه لینک می کنی تا آخرش مخت هنگ می کنه
میری تو کافی نت دانشگاه می بینی که فقط سایت LABAIK.COM بازه
سایتت رو با1000تا بد بختی تو و گوگل ثبت می کنی موقع جستجو میافته صفحه 400 !!!
سه ساعت یه فایلو دانلود می کنی ( بدون DAP ) به 99% که می رسی یهو RESET می شی
رو لینک بالای 18 سال کلیک می کنی می ری تو سایت عمو پورنگ!!!
نویسنده » زینب » ساعت 6:57 عصر روز دوشنبه 87 آبان 13
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون "بنز" و "ب ام و" جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن .
خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فرزندان من هستند و بهشت به همه فرزندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!
جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟
جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟
شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن...
نویسنده » زینب » ساعت 12:39 عصر روز شنبه 87 آبان 11
شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی مستقیم
شما در یک مهمانی به همراه دوستانتون ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش دختره ،به شما اشاره می کنه و می گه : " اون پسر ثروتمندیه ، باهاش ازدواج کن" ، به این می گن تبلیغات
شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین ، فردا باهاش تماس می گیرین و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی تلفنی
شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله کراواتتون رو مرتب می کنین و میرین پیشش ، اون رو به یک نوشیدنی دعوت می کنیین ، وقتی کیفش می افته براش از روی زمین بلند می کنین ، در آخر هم براش درب ماشین رو باز می کنین و اون رو به یک سواری کوتاه دعوت می کنین و میگین : " در هر حال ،من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج می کنی؟" ، به این میگن روابط عمومی
شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین که داره به سمت شما میاد و میگه : "شما پسر ثروتمندی هستی ، با من ازدواج می کنی؟" ، به این می گن شناسایی علامت تجاری شما توسط مشتری
شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، بلافاصله اون هم یک سیلی جانانه نثار شما می کنه ، به این میگن پس زدگی توسط مشتری
شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفی می کنه ، به این می گن شکاف بین عرضه و تقاضا
شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل از این که حرفی بزنین ، شخص دیگه ای پیدا می شه و به دختره میگه : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" به این میگن از بین رفتن سهم توسط رقبا
شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل از این که بگین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، همسرتون پیداش میشه ، به این میگن منع ورود به بازار .
نوشته شده توسط: من
نویسنده » زینب » ساعت 12:49 عصر روز یکشنبه 87 آبان 5
نویسنده » زینب » ساعت 11:17 عصر روز سه شنبه 87 مهر 30
نویسنده » زینب » ساعت 11:0 صبح روز دوشنبه 87 مهر 29
آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید !
خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!
پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد!
مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت! الهی کف شامپو تو چشت بره! شب بخوابی خواب بد ببینی! الهی مامانت بهت چپ چپ نگاه کنه!
مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!
آقای پدر! هنگام دعوا با خانوم مادر، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست!
خانوم مادر! من خودم خجالت می کشم لطفا این حرفها رو از طرف من به آقای پدر بگویید :
آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا "پووووووف" می کنید به حداقل می رسد! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم!
نویسنده » زینب » ساعت 9:48 عصر روز پنج شنبه 87 مهر 25
عزیزم!
می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم. اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی!
اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند"داماد سر است!" و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!
اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم!
اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای!
اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید... جلوی چشم همه هم که نمیشود!
اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا "به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است"؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟!
اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی!
و بالاخره...
اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ و ریای مادیات است
نویسنده » زینب » ساعت 10:35 صبح روز شنبه 87 مهر 13
نویسنده » زینب » ساعت 2:8 عصر روز جمعه 87 مهر 12