سال جدید اومده در وا کنین
اونو تو خونه ها ی خود جاکنین
سال جدید چیزی سرش نمی شه
گاوه، ازهیچی خبرش نمی شه
مواظب شاخای گـُندش باشین
باهاش پسر خاله و قاطی نشین
اگه رو شاخ گاو بچرخه امسال
می زنه بدجور به همه ضدحال
یهودیدی ویرش گرفت و خر شد
اوضاعمون از این که هس بتر شد
شاید جنون گاوی اش گــُل کنه
سال جدید آدما رو خُل کنه
بده به ما به جای گندم و نون
کاه و سبوس و یونج? فراوون
سهمیه بندی کنه شیر و ماسش
بالا بره دک وپـُز وکلاسش
یا بگه گاوا باید آدم بشن
یه باره نه ، یواش و کم کم بشن
یهو دیدی گاو حسن عزیز شد
یه شامپو زد به جونش و تمیز شد
رونق می ده به صادرات شیری
به جاش میاد بنز و فیات شیری
مشتی حسن میشه یه آقا زاده
بادی به غبغب وپراز افاده
اون زن ترکی رو دیگه نمی خواد
خاله قزی دیگه بهش نمیاد
او دیگه عاشق جنیفر میشه
ماشین عشق مشتی پنجر میشه
اکتور هالیوود میشه مش حسن
بهتراز اون چه بود میشه مش حسن
یهو دیدی کاندید فیلم کن شد
کاپ طلا نصیب مش حسن شد
اتل متل توتوله شد قدیمی
گاو حسن کوتوله شد قدیمی
حالا (حِسی جَک ) شده مشتی حسن
ستاره ای تک شده مشتی حسن
وقتی خلاصه (اوضا گا بی) میشه
چغندرم قاطی گلابی می شه
نویسنده » زینب » ساعت 5:22 عصر روز چهارشنبه 88 فروردین 12
این روزها خیلی نجیب شده ام
می گویند در نجابت به پدرم رفته ام
ناخنم چه زود بلند می شود
کمرم چه تند خمیده می شود
فارسی ِ اول که یادتان هست
« آن مرد با اسب آمد »
آن اسب ،
من بودم !
نویسنده » بتول » ساعت 12:28 عصر روز یکشنبه 87 اسفند 4
اگه مثل کلنگه
مثل لوله تفنگه
با خوشگلیت میجنگه
طبیعیه، قشنگه
نگو که این یه درده
دماغ عمل نکرده
***
اگر که مثل فیله
و یا از این قبیله
روی نوکش زیگیله
غصه نخور، اصیله
هی نرو پشت پرده
دماغ عمل نکرده
***
یکی میگه درازه
خیلی ولنگ و وازه
یکی میگه ترازه
غصه نخور که نازه
ببین خدا چه کرده
دماغ عمل نکرده
***
دماغ نگو جواهر
سوژهی شعر شاعر
طویل فیالمظاهر
پدیدهی معاصر
آهای تخم دو زرده
دماغ عمل نکرده
***
با اون دماغ همیشه
عکس تو پشت شیشه
تو سینما چی میشه
شکستن کلیشه
کاشکی بری رو پرده
دماغ عمل نکرده
***
کم باباتو کچل کن
یا خودتو مچل کن
کی بت میگه عمل کن
قصیده رو غزل کن
میشی له و لورده
دماغ عمل نکرده
***
چهقد دماغ دماغ شد
قافیهمون چلاق شد
هی، یکی- چل کلاغ شد
تصنیف کوچه باغ شد
بره که برنگرده
دماغ عمل نکرده !
نویسنده » بتول » ساعت 10:0 صبح روز چهارشنبه 87 دی 4
بـا مـدرک لـیـسـانـس بـه کـنـجی خزیده ا م
ز مــدرکــم چــه سـود که خیری ندیده ام
امــا بــــه کــــار لاف زنــــی دوره دیــــده ام
بــا قــرض و قــوله خـط مـوبایلی خریده ام
رحـمت بـه آن کسی که اس. ام. اس بنا نهاد
بــر دسـت این فلک زده یک شغل توپ داد
با بیست و شش دوصفر خودم حال می کنم
پــیــغــام های عشقی ام ارسال می کنم
پــیــغــام مــی دهــم کــه مـنــم مـبتلای تو
بــرفــرق کلـــّه ام بــخـــورد صــد بـلای تـو
هــی لاف مــی زنــم کــه چـنـیـنـم و یا چنان
دارم دوبــرج و چــنـــد هــتــل توی اصفهان
گــرچــه فـقـط بــه شـهـرک پـردیس می روم
گــویـــم بـــه او مُـــدام بــه پاریس می روم
جــشن عــروسـی ات بـه دبی می کنم به پا
آن بــرج اصــفـــهـــان بـشود مـهـرت ای بلا
مــاه ِ عـسل بــه شــهــر پــکن می برم تو را
بــا کـــوپــه هــای خــوب تــرن می برم تورا
یــک وقــت هــم بــرای طــرف نــاز مـی کنم
ایــن نـکته در (message) خود ابراز می کنم
او هــم زنــد مــسیــج کــه نــازت نـمـی خرم
دل را بــرای یـــک نـــفـــر تــــازه مـــی برم
پــاســخ دهــم کــه ایــن غـلطم را به دل نگیر
ای آن کــه کــرده ای زمـسـیجـت مــرا اسیر
یک بوس? دو قــبـضــه بــرات (send) می کنم
عشـق و مــرام و مـعـرفـتـم (end) می کنم
الــقــصّــه شــاغــلـیــم و خــداونــد را سـپاس
گــرچــه زپــول قــبــض مــوبـایلیم آس و پاس
امــا از ایــنــکــه بــر ســرکاریـــم شــاکـریـــم
ای بیست و شش دوصفرتورا سخت چاکریم
«جــاویــد» اگــر مــثـــال مـــن عــلافـی و پکر
یــک بیست و شش دوصفربرای خودت بخر
منبع: آوای خیال
نویسنده » علی » ساعت 11:2 صبح روز پنج شنبه 87 آذر 14