پيام
+
مارها قورباغهها را مي خوردند و قورباغهها از اين نابساماني بسيار غمگين بودند
تا اينکه قورباغهها عليه مارها به لک لکها شکايت کردند
لک لکها چندي از مارها را خوردند و بقيه را هم تار و مار کردند و قورباغهها از اين حمايت شادمان شدند
طولي نکشيد که لک لکها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغهها
قورباغهها ناگهان دچار اختلاف ديدگاه شدند

شروق z_m
88/10/29
*زينب
عده اي از آنها با لک لکها کنار آمدند و عدهاي ديگر خواهان بازگشت مارها شدند
مارها بازگشتند ولي اينبار همپاي لک لکها شروع به خوردن قورباغهها کردند
حالا ديگر قورباغهها متقاعد شدهاند که انگار براي خورده شدن به دنيا آمده اند
ولي تنها يک مشکل براي آنها حل نشده باقي مانده است !
اينکه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان !!؟؟
صادق ميگلي-2
بهترش رو ميشه تو کتاب قلعه حيوانات ديد ولي جالب بود
*زينب
يله اين خلاصه داستان بود و البته زيبا و... مرسي آقاي ميگلي
سعيد و ...ش
بچه ها شوخي شوخي سنگ ميزنند قورباغه ها جدي جدي ميميرند !!!!!!!
*زينب
حالا مطمينين بچه ها به قورباغه ها سنگ ميزنن نه گنجيشگا :دي
صادق ميگلي-2
حتما قبلا قورباغه ها يه کاري کردن که بچه ها سنگشون زدن!!!
*زينب
لايک براي مرضيه