پيام
+
... لايه ي ازون سوراخ شده/ و كاري از دست پترس بر نمي آيد/ مرا تنها مي گذارند/ برگ ها/ وقتي جفت و تك مي شوند/ بهتر است كبريتم را روشن كنم/ سير بكشم پتويي روي احساسم / و تكليف ازون/ به انگشت هاي پير پترس/ كه خيلي عابر است... وا ماند....

آهـــــــــــاوران
88/10/11
*زينب
با چشمان خيره/ در يك شب زمستاني/ رو به روي هم نشسته ايم/ تا خواب، هر كس را زودتر برد/ روي سرش بريزيم و / روياهايش را تكه پاره كنيم/ بعد زوزه اي رو به ماه بكشيم و / از پشت قله سرازير شويم/ تا دهقاني كه آغل گوسفندانش را سيل برده/ بنشيند و دعا بخواند و گاهي هم از ترس بگويد:/ خدا قوتتان دهد/ شايد گراني نان و ارزاني عشق/ به اين شب هاي گرگ زده بي ربط باشد
*زينب
اما مگر حرف ربط براي همين نيست/ كه هر كجا كم آورديم/ جاي گرگ، ديگري بنشانيم/ من كه با گرگ نمي رقصم/ گرچه سري به آغل همسايه گاهي ... / اما زوزه اي رو به ماه هرگز/ حالا مي خواهم اين قصه طوري تمام شود/ كه هيچ فكر نكند وقتي آخرين گرگ را دور خودش نديد/ در بيابان تاريك طوري برقصد/ كه ماه به ديوانگيش نخندد
*التيام
نمي دونستي از خودش در ميکنه؟
آهـــــــــــاوران
دستت طلا آبجي واقعا شعر زيبايي بود
خليل سعيدي
ولي نميدونم چرا اين ابجي شما همش عكساي تار وكدرمي ذاره . فكر كنم بر خلاف شعراشون واقعا دنيا را اينگونه تيره وكدر ميبينند.
آهـــــــــــاوران
آدمايي دقيقا به شخصيت ...... كه در فيدهاي اخير از ايشان نام برده شد باعث و باني اين جنايت مي شوند آقاي سعيدي :دي
خليل سعيدي
مي دونيدببخشيد اين حرف را مي زنم ولي باور كنيد بعضي از ادمها را بايد مثل دمپايي حساب كرد واز انها فقط براي رسيدن به مقصد استفاده كرد چون ارزش شخصيتي ندارندكارت كه باهاش تما م شد بندازيش دور وارزش يراي اون قايل نباشي.البته تشخيص اين گونه افراد را در همان موارد ي كه شما ذكر كرديد را ميگم كه ارزش سردرد را ندارند.
آهـــــــــــاوران
بله كاملا حق با شماست.