پيام

*زينب
88/9/1

+ چند وقت پيش تلفنِ مالک زنگ زد. آن طرف خط سرکارگر بود. مي گفت: مأمور گاز آمده و مي خواهد گازِ ساختمان را قطع کند. مالک با خودش فکر کرد، عجب مأمور وظيفه شناسي! ساعت 8 شب پنجشنبه، توي اين سرما، مشغول انجام دادن کارهاي اداره است. به سرکارگر گفت: نمي تواني مهلت بگيري تا روز شنبه پيگيرِ جريان شوم و ببينم اوضاع از چه قرار است؟. سرکارگر گفت: نه آقا. به هيچ صراطي مستقيم نيست.

محمد بياگوي-3 88/9/2

مالک کمي فکر کرد و گفت: گوشي را به سرايدار بده تا به او بگويم چه کار بايد بکند. سريدار از آن طرف خط سلام کرد. مالک گفت: آقا نظر، من الآن گرفتارم و نمي توانم بيايم. چيز مهمي نيست. شب جمعه است و پول مي خواهند. لطف کن و 20000 تومان به مأمور بده تا برود. خبرش را به من بده. خداحافظ. 10 دقيقه بعد تلفن زنگ زد. صداي آقا نظر بود، مي گفت: سلام آقا، مشکل حل شد!..... پ.ن: موضوع اين داستان واقعي است

واقعا؟

بله اين يكي از بزرگترين مشكلات جامعه است كه هيچ وقت حل نمي شه كه هيچ روز به روز هم در حال افزايشه متاسفانه

اين مامور گاز كه مياد خونه ما چك كنه هر وقت بابا خونه نباشه بهش ميگم برو با دفعه بعد باهم حساب كن... بيچاره جيكش هم در نمياد

مگه برا چك كردن پول هم ميدين؟(تعجب)

نه همون لحظه چك ميكنه پول ميگيره رسيد ميده

تو شهر ما چك كردن ماموراي گاز براي قرب و نزديكي خداست:دي پول نميگيرن:دي

بابا بالا قشنگ توضيح دادين كه چطور برا قرب و نزديكي خدا كار ميكنند :دي

حالا تو بالا رو نمي خوندي نمي شد؟ حرف منو قبول داري يا حرف كسي رو كه تو عمرت هم نديدي؟ از كجا معلوم شايد اون نويسنده با ماموراي گاز مشكل داره؟ها ؟

ها حواسم نبود اون بالا زينب نوشته ببخشيد :دي

جان من ؟ آخه تو صفحه ي من نوشته شما :دي . حالا من نمي دونم شما يعني شما يا من :دي

شما كه همون شماست ... شما شما ببين...

آقا اميد خوب شد گفتين :)) چون من هر چي توضيح ميدم متوجه نميشن