پيام
+
دست من افتاد اما آبرويم را خريد...
مادرم ام البنين شد پيش زهرا روسفيد...
گرچه با صورت به مهر کربلا کردم سجود...
آبرويم را همين يک سجده درعالم خريد...
سجده اي کردم به روي مهر لبهاي حسين...
که صداي ذکر آن را زينب از خيمه شنيد...
*~•~*همنشين*~•~*
88/5/5
*زينب
بي وضو وبي تيمم بود گرچه ! سجده ام...
فاطمه جاي تيمم دست بر رويم کشيد...
تاصدا کرد م اخا ادرک اخا ديدم حسين...
دستهايش بر کمر بود وبه مقتل مي دويد..
تاسرم را روي زانو ! مادرم زهرا گرفت..
اشک پاک ديده اش بر چشم خونبارم چکيد...