شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

*زينب

+ يک منبع آب داشتيم که آن هم پس از انفجار خمپاره شد آبکش . آب از چند جاي ترکش کوچک ، داشت مي زد بيرون . فرمانده خيلي عصباني بود . هر چه ظرف داشتيم پر کرديم ولي آب هنوز مي رفت بلند گفت : « همه بيان وضو بگيرن . اين يک دستوره . » کمي آرام تر شد و گفت : « آفرين بچه ها وضو بگيريد حال اين بي پدرها گرفته بشه . »
*زينب
رتبه 0
0 برگزیده
269 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
*زينب عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top